شکست

شاید خیلی جسارت باشد که به نقاش با استعدادی مانند ونسان ون گوگ جایی در مؤسسه شکست های درخشان بدهید... نقاش امپرسیونیست ونسان ون گوگ در طول زندگی اش بد فهمیده شد و از او دوری گزید.. او فقط یک تابلو فروخت و فقیر مرد. پس از مرگش اما به شهرت جهانی رسید. اما آیا در این زمینه از شکست صحبت می کنید؟? نه اگر شما این را فرض کنید - حداقل تا حدی – فقر خودخواسته وجود داشت. ون گوگ به عنوان فردی حساس و با پشتکار سرسخت شناخته می شد که امتیاز را دوست نداشت و از نقاشی خود رضایت زیادی می گرفت..

با این حال او شکست های زیادی را در زندگی خود دیده است که در آن ها خودش دوست داشت به نتیجه متفاوتی دست یابد.

رویکرد

گزیده ای از زندگی ونسان ون گوگ:
1. در نوجوانی دیوانه وار عاشق دختر صاحبخانه اش می شود....
2. خانواده ون گوگ آن را گسترده نداشتند. برای آسودگی خاطر خانواده، به دنبال شغلی برای وینسنت شانزده ساله بود, در نمایندگی هنری گوپیل & در لاهه جایی که عمویش مسئول است…
3. ون گوگ به طور جدی در فکر تبدیل شدن به تصویرگر مجلات برای مدتی است…
4. ون گوگ سعی می کند به عنوان معلم شروع کند, در یک کتابفروشی کار می کند و سپس قصد دارد در بوریناژ، بلژیک، بشارت شود…
5. اگر ون گوگ در پشت 20 او عاشق یکی از مدل هایش «سین» می شود...
6. ون گوگ مدام به دنبال مکان هایی بود که بتواند در خانه خود احساس کند.
7. ونسان ون گوگ در 37 سالگی دیگر زندگی را نمی بیند و می خواهد به قلب خود شلیک کند…

نتیجه

1. عشق دختر صاحبخانه متقابل نیست. معلوم است که او قبلاً با شخص دیگری نامزد کرده است. ون گوگ دوران افسردگی را پشت سر می گذارد.
2. دلالان هنری از مهارت های اجتماعی وینسنت چندان راضی نبودند. با این احساس خوب دوباره افسرده شد. ممکن است 1875 او به پاریس منتقل شد. او بیزاری فزاینده ای نسبت به تجارت هنر پیدا کرد, به ویژه ارتباط مستقیم با مردم.
3. در ابتدا، او هنوز به شدت جذب این تصویر بود تا برای مجلات طراحی کند و از این طریق پول خود را به دست آورد, و زمان زیادی طول می کشد تا او این ایده آل را رها کند.
4. در حالی که او به عنوان مبشر کار می کرد، به دلیل فداکاری بسیار او برای مراقبت از بیماران قدردانی شد, اما مردم دچار لغزش شدند, همینطور اینجا, در مورد مهارت های ارتباطی ضعیف او. او در اعلام کلمه شکست می خورد و منصوب نمی شد.
5. تلاش او برای زندگی با مدل خود (و روسپی "سین") سرگردان. همچنین معلوم شد که او از مرد دیگری باردار است: "یک زن باردار, توسط مردی که فرزندش را حمل می کند رها شده است.»
6. ون گوگ در نقاط مختلف هلند زندگی می کرد, بلژیک و فرانسه به دنبال احساس خانه بودند اما او بارها بیهوده ادامه داد.
7. او در اقدام به خودکشی، اشتباه کلاسیکی را مرتکب می شود که فکر می کند قلب در سطح نوک پستان چپ است.. به خاطر همین دلش تنگ می شود و می میرد 29 جولای 1869 از خونریزی داخلی.

درس ها

ونسان ون گوگ انواع حرفه ها را امتحان کرد, و همچنین شرکای زندگی و مکان هایی برای ساختن زندگی. که اغلب منجر به ناامیدی می شد, درگیری و رفتن به محل زندگی جدید. اما به دنیای عاطفی نیز منجر شد, اشتیاق به نقاشی او و تعداد بی سابقه ای از آثار هنری با زیبایی خیره کننده. ونسان ون گوگ به جستجوی محیط ها ادامه داد, مردم و شیوه زندگی که با دنیای عاطفی او مطابقت دارد. شکست‌ها بارها و بارها به او ایده‌های جدیدی داده و او را در محیط‌های الهام‌بخش جلوتر برده است.

به علاوه:
او در زندگی عمدتاً توسط محیط خود سوء تفاهم شده بود و هنر او سوء تفاهم شد. اندکی پس از مرگ او در 1890 با این حال، یک هیاهو واقعی در اطراف ونسان ون گوگ به وجود آمد. از لحظه ای که آلبر اوریر، منتقد فرانسوی به نقاش توجه کرد، بدبختی به وجود آمد, فقر و قضاوت نادرست به ثروت و شهرت تبدیل شد. همه چیز برای خود ون گوگ خیلی دیر اتفاق افتاد, اما نه برای وراث و سایر ذینفعان. دو سال بعد او قبلاً نابغه اعلام شد و در 1905 ون گوگ یک افسانه بود.

فقری که ون گوگ در طول زندگی خود تجربه کرد, با مبالغی که امروزه برای کار او پرداخت می شود، کاملاً در تضاد است. گرانترین نقاشی به نام اوست: پرتره دکتر گچت, 82,5 میلیون دلار و ون گوگ موزه خود را دارد.

این واقعیت که آثار یک هنرمند در طول زندگی اش سوءتفاهم می شود، اما پس از مرگش به سرعت به یک هیاهو تبدیل می شود، نشان می دهد که نظر «عمومی» چقدر نسبی و ذهنی است.’ است. و چقدر مهم است که از احساسات خود پیروی کنیم و از شکست ها و ناملایمات درس بگیریم.

نویسنده: موسسه تحریریه شکست های درخشان
منابع, o.a.: کتابخانه سلطنتی, پوشش دادن